سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و بر پلیدیى که در پارگین بود گذشت و فرمود : ] این چیزى است که بخیلان در آن بخل مى‏ورزیدند . [ و در روایت دیگرى است که فرمود : ] این چیزى است که دیروز بر سر آن همچشمى مى‏کردید . [نهج البلاغه]

محجوبه - نسیم یاد معبود در کویرستان جان

Powerd by: Parsiblog ® team.
دو رکعت با زینب بمان....(شنبه 88 دی 5 ساعت 5:0 عصر )



چشمانت را باز کن جان خواهر؛ پلک از آن آینه‌ی دل زینب کنار بزن و بگذار زینب یک‌بار دیگر، فقط یک بار دیگر در آن خودش را ببیند. بگذار در برابر آن بایستد و برای آخرین بار قامت راست کند؛ زینب اگر از این چشم‌ها فاصله بگیرد، دیگر کسی قامت ایستاده‌ی زینب را نخواهد دید.
چشمانت را باز کن جان خواهر؛ خورشید من، تا غروب نشده دو رکعت با زینب صحبت کن! خورشید زینب اگر غروب کند؛ آفتاب زینب اگر در گودی آن سوی تلی که می‌ایستد پنهان شود؛ ماه زینب اگر زیر این شق‌القمرها به محاق رود؛ دیگر زینب با که سخن بگوید؟ دیگر زینب با که هم‌دل و هم‌زبان شود؟ مگر زینب را تو نمی‌شناسی؟ مگر از کودکی جز حسین گفته و جز حسین شنیده؟ مگر؛ مگر؛مگر؛...
جان برادر چشمانت را باز کن؛ از شمشیری که به آن تکیه داده‌ای کمی فاصله بگیر. سرت را بلند کن. سرو که سر به زیر نمی‌شود. چشمانت را باز کن و به زینب بگو که در خوابی که اکنون بر تو چیره شد چه کسی را دیدی؟! اسم پیامبر را ببر تا دل زینب آرام گیرد. ولی مبادا با زینب از گرگ‌هایی که در این بیابان به سویت حمله‌ور شدند بگویی! زینب هشت روز است این صحرا _که ساعتی چند از خونت لاله‌زاری خواهد شد_ با دل زینب چه ها که نکرده‌است.
چشمانت را باز کن که همه‌ی خواب‌هایمان تعبیر خواهند شد. کمی که بگذرد، ام سلمه نیز خواهد فهمید رمز سرخ شدن آن خاک هدیه‌ی پیام‌آور خدا را...
چشمانت را باز و برای آخرین بار هم که شده، به زینب فرصت با حسین بودن را بده. منتظر است تا وصیت مادر را به جای آورد.


» محجوبه
»» نظرات دیگران ( نظر)

عطر محرم(چهارشنبه 88 دی 2 ساعت 12:11 عصر )

 

     ... پینه به پیشانیشان بود؛ پینه! وضو می گرفتند و به قصد قربت به جنگ روح دین می رفتند. از دین پوشالی بیش برایشان نمانده بود. و آن شد که خار صحرا تنها مونس یتیمان گشت. تاریکی شب همدم ناله های بی پایان زینب بود و یاد یک جمله که خواهر در نماز شبت حسین را دعا کن. نمازی که کم کم نشسته خوان مباد روزی که ما نیز آنقدر راه را گم کرده باشیم تا از یار بمانیم. نه پینه پیشانی ملاک تقواست نه با علی در بدر بودن شرط درستی عمل و صداقت. مباد روزی که ما نیز بی باکانه اما این بار نه با شمشیر که با تیغ قلم پیکر دین را پاره پاره کنیم. مباد روزی که عایشه ها جلودار راه شوند و اباذرها روانه دیار غربت. مباد روزی که پهلوی حقیقت در لا به لای دیوار و درب و کوچه های غربتی که به دست خویش ساخته ایم گرفتار آید و علی دست بسته در میدان.
    
 تاریخ نه برای افسوس و ضجه که برای عبرت است. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. و ما در کدام صف ایستاده ایم؟ در سپاه حسینیم یا نه به قصد غربت به روی او شمشیر کشیده ایم و نمی دانیم چه می کنیم؟
    
 یارب نگاه خسته مان را دریاب. عاقبت محرم از راه رسید و فرصتی شد تا باز چون مولامان خون گریه کنیم. یارب حلاوت نام و یاد حسین را در سینه ی مان ثبت کن آنگونه که جز او را راهی در وی نباشد. آنجا که حقایق مشکک می شوند یاریمان کن. قلبمان را خانه اربابمان ساز و خونمان را نثارش گردان.
محرم آمد، بوی سیب، بیرق، پیراهن سیاه و نمک اشک بر حسین...
و ای کاش محرم این درگاه شویم.
کاش...
    
                                                                    


» محجوبه
»» نظرات دیگران ( نظر)

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
میلاد حضرت فاطمه
یا رب حول حالنا الی احسن الحال !
فتمّ میقات ربّه اربعینَ لیله...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
بال پرواز
فریاد زمزمه های دیرینه ی دل
امان از دل زینب ...
دلم امشب برای رباب خون است.
زینب تکیه گاه عصر دهم
مجلس ذکر ابا عبد الله الحسین
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 2 بازدید
بازدیدهای دیروز: 7 بازدید
مجموع بازدیدها: 158443 بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

محجوبه - نسیم یاد معبود در کویرستان جان
مدیر وبلاگ : محجوبه[304]
نویسندگان وبلاگ :
عفیفه سادات[45]
فهیمه سادات[20]
ساجده سادات[11]
نجمه سادات[13]

»

اسما خداوند متعال

پیوندهای روزانه «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
»

اشتراک در خبرنامه «
 





Powered by WebGozar

کدهای جاوا وبلاگ